به گزارش خودمونی، سعید روستایی کارگردان فیلم «زن و بچه» که پیش از این تجربه ساخت فیلمهای «ابد و یک روز»، «سد معبر»، «متری شش و نیم»، «برادران لیلا» و … را در کارنامه دارد در تازهترین اثرش همانند آثار قبلیاش سراغ یک درام اجتماعی رفته است.
سعید روستایی در فیلم «زن و بچه» تلاش کرده یک درام زنمحورِ سنگین و تراژیک خلق کند، اما نتیجه چیزی است میان ملودرامی کشدار، شخصیتهایی نیمهجان و تصاویری که بودنشان یا نبودنشان تأثیری در درک فیلم ندارد. این اثر، نه به سینما وفادار است، نه به تماشاگرش.
بیشتر بخوانید:
در خلاصه داستان فیلم «زن و بچه» آمده است: داستان فیلم درباره یک راننده آمبولانس به نام حمید است که با پرستار بیوهای به نام مهناز نامزد کرده، مهناز با خواهر و مادر و پسر نوجوان و دختر کوچکش زندگی میکند؛ مهناز میداند حمید گزینه مناسبی برای ازدواج نیست اما برخلاف میلش، به درخواست حمید بچهها را نزد پدر بداخلاق همسر مرحومش میگذارد و این شروع یک بحران برای شخصیتهای فیلم است.
«زن و بچه» دیالوگمحور تا مرز رادیو
فیلم از ابتدا تا انتها چنان غرق در دیالوگ است که حتی اگر تصویر آن را قطع کنی، چیز زیادی از دست نمیدهی. نه میزانسنها حامل معنا هستند، نه ترکیببندی نماها چیزی از روان شخصیتها بیرون میکشد. سینما در این فیلم بهصرف گفتن تقلیل یافته و تصویر، بیشتر ابزار ثبت است تا روایت.
«زن و بچه» شخصیتمحور؟ بله؛ اما نه وقتی شخصیتها اینقدر بیاثرند
ادعای فیلم این است که بر محور شخصیتها میگردد؛ اما مشکل از جایی شروع میشود که همین شخصیتها، مخصوصاً مهناز، هرگز به عمقی نمیرسند که برای تماشاگر مهم شوند. وقتی شخصیت برایت مهم نیست، طبیعتاً اتفاقاتی هم که برایش میافتد بیتفاوت از کنارت میگذرد. تماشاگر درگیر نمیشود، چون آدمها در فیلم، صرفاً حامل تراژدیاند، نه دارندگان آن.
ایزدیار؛ فقط چند صحنه خوب
پریناز ایزدیار در برخی لحظهها بازی درخشانی ارائه میدهد، اما در کل، تکرار یک الگوی آشنا از نقش زن رنجکشیده است. او در طول فیلم آنقدر بافاصله احساسی بازی میکند که نه خشمش تماشاگر را میسوزاند، نه اشکش دلت را میلرزاند. تنها چیزی که از او میماند، خستگی است. خستگی خودش و تماشاگر.
بازیگران کودک؛ دقیقترین نقطه اجرا
شاید تنها لحظاتی که فیلم جان میگیرد، صحنههایی است که بچهها حضور دارند. بازیهای آنها طبیعی، دقیق و باورپذیرند. آنچه مهناز نمیتواند با سکوت یا فریاد بگوید، گاه در نگاه خجول یا عصبانیت خام بچهها بهتر دیده میشود.
«زن و بچه» فیلمی برای جشنواره، نه برای سینما
«زن و بچه» از آن فیلمهایی است که ساختهشده تا در جشنوارهها دست بلند کند؛ با موضوع داغ، بازی زنمحور، تلخی زیاد و طول زیادتر؛ اما واقعیت این است که فیلم از میانه به بعد، بیش از آنکه قصهاش را بسازد، تماشاگر را میفرساید. از جایی به بعد، دیگر به ساعتت نگاه میکنی، نه به پرده. نه به خاطر بیحوصلگی، بلکه چون همهچیز را زودتر از پایان فهمیدهای. فیلم چیزی برای ادامه دادن ندارد.
«زن و بچه» میخواهد صدای زنانی باشد که زیر بار تبعیض و سکوت خرد میشوند، اما خود به تکراری فرساینده از درد بیتجربه و تصویر بیمعنا تبدیل میشود. فیلمی شخصیتمحور است، بیآنکه شخصیتهایش عمق یا کشش دراماتیک پیدا کنند؛ و پر از حرفهای مهم که آنقدر گفته میشوند تا دیگر شنیده نشوند.
سعید روستایی درد را میشناسد، اما اینبار راه روایتش را گمکرده است. نتیجه، اثری است پرادعا و پُرگو، اما کم اثر؛ فیلمی که سینما را کنار گذاشته تا فقط مسئله باشد، بیآنکه تجربه شود.
این فیلم با بازی پریناز ایزدیار، پیمان معادی، فرشته صدرعرفایی و حسن پورشیرازی درباره یک پرستار بیوه ۴۵ساله به نام مهناز است که به تنهایی فرزندانش را بزرگ میکند و با پسر سرکش خود درگیر است. درحالیکه او برای ازدواج با نامزدش حمید آماده میشود، پسرش از مدرسه اخراج میشود. وقتی یک تصادف تلخ همهچیز را زیرورو میکند، مهناز دست به تلاش برای عدالت و جبران میزند.
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز ۵ / ۵. امتیازها: ۵۹۹
اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.



